کنایه از از چیزی صرف نظر کردن، دل کندن و قطع علاقه کردن از کسی یا چیزی، برای مثال نباید بستن اندر چیز و کس دل / که دل برداشتن کاری ست مشکل (سعدی - ۱۴۳)
کنایه از از چیزی صرف نظر کردن، دل کندن و قطع علاقه کردن از کسی یا چیزی، برای مِثال نباید بستن اندر چیز و کس دل / که دل برداشتن کاری ست مشکل (سعدی - ۱۴۳)
دنبال کردن. تعقیب کردن: گر به ما همسفری، سلسله از ما بردار پشت پازن دو جهان را و پی ما بردار. صائب. ، دنبال کردن کسی برای یافتن وی. ایز او را برداشتن: حق نعمت شاه بگذاشتند پی کشتن شاه برداشتند. نظامی. ، محو کردن. از میان بردن: دو گرگ جوان تخم کین کاشتند پی روبه پیر برداشتند. نظامی
دنبال کردن. تعقیب کردن: گر به ما همسفری، سلسله از ما بردار پشت پازن دو جهان را و پی ما بردار. صائب. ، دنبال کردن کسی برای یافتن وی. ایز او را برداشتن: حق نعمت شاه بگذاشتند پی ِ کشتن شاه برداشتند. نظامی. ، محو کردن. از میان بردن: دو گرگ جوان تخم کین کاشتند پی روبه پیر برداشتند. نظامی
سر بلند کردن. پاسخ گفتن کسی را. اقماح. (زوزنی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) : جرجیس سر برداشت و گفت تو دانایی که من... (قصص الانبیاء ص 191) ، بیدار شدن: از اینان یکی سر برنمی دارد که دوگانه ای بدرگاه خداوند یگانه بگذارد. (سعدی) ، بهوش آمدن: همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی. سعدی
سر بلند کردن. پاسخ گفتن کسی را. اقماح. (زوزنی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) : جرجیس سر برداشت و گفت تو دانایی که من... (قصص الانبیاء ص 191) ، بیدار شدن: از اینان یکی سر برنمی دارد که دوگانه ای بدرگاه خداوند یگانه بگذارد. (سعدی) ، بهوش آمدن: همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی. سعدی
غریو کردن. فریاد و فغان کردن: به شهر اندرون نعره برداشتند وز آن پس همه شهر بگذاشتند. فردوسی. سپه یکسره نعره برداشتند سنان ها به ابر اندر افراشتند. فردوسی. سوی پهلوان روی برگاشتند وز آن دیدگه نعره برداشتند. فردوسی
غریو کردن. فریاد و فغان کردن: به شهر اندرون نعره برداشتند وز آن پس همه شهر بگذاشتند. فردوسی. سپه یکسره نعره برداشتند سنان ها به ابر اندر افراشتند. فردوسی. سوی پهلوان روی برگاشتند وز آن دیدگه نعره برداشتند. فردوسی
ثبت کردن و نوشتن نمره ای که نمودار و شاخص چیزی است، مثلاًدر راهنمائی و رانندگی، شمارۀ اتومبیلی را که راننده اش مرتکب خلافی شده است برای اخذ جریمه ثبت کردن
ثبت کردن و نوشتن نمره ای که نمودار و شاخص چیزی است، مثلاًدر راهنمائی و رانندگی، شمارۀ اتومبیلی را که راننده اش مرتکب خلافی شده است برای اخذ جریمه ثبت کردن
قطره زدن. (آنندراج). تند رفتن: ندارد آن درازی ره که سالک قطره بردارد فضای هر دو عالم کرد راه نیم گام اینجا. نورالدین ظهوری (از آنندراج). رجوع به قطره زدن شود
قطره زدن. (آنندراج). تند رفتن: ندارد آن درازی ره که سالک قطره بردارد فضای هر دو عالم کرد راه نیم گام اینجا. نورالدین ظهوری (از آنندراج). رجوع به قطره زدن شود
دنبال کردن تعقیب کردن: گربما هم سفری سلسله از ما بردار، پشت پا زن دو جهانرا و پی ما بردار، (صائب)، دنبال کردن کسی برای در یافتن وی ایز او را برداشتن، یا پی کشتن کسی برداشتن، مقدمات کشتن او را فراهم کردن: حق نعمت شاه بگذاشتند پی کشتن شاه برداشتند. (ن
دنبال کردن تعقیب کردن: گربما هم سفری سلسله از ما بردار، پشت پا زن دو جهانرا و پی ما بردار، (صائب)، دنبال کردن کسی برای در یافتن وی ایز او را برداشتن، یا پی کشتن کسی برداشتن، مقدمات کشتن او را فراهم کردن: حق نعمت شاه بگذاشتند پی کشتن شاه برداشتند. (ن